رازهای موفقیت درس نخوانید. هیچکس از درس خواندن به جایی نرسیده به جز علی دایی. از کودکی معاملات زمین و مسکن را جدی بگیرید، همه که قرار نیست از دزدی به جایی برسند. یک پدر پولدار برای خود دست و پا کنید. از همان روز اول در بیمارستان با تطمیع پرستار و یک جابجاکردن سادۀ دستبندهایتان یک عمر آسوده باشید، بگذارید برای یک بار هم که شده یک بچۀ آریستوکرات دنبال معنویت بدود. اگر پدرِ پولدار نشد لااقل یک زن یا شوهر مایهدار برای خود دست و پا کنید. یادتان باشد فیلمهای هندی و آبگوشتی را برای شما ساختهاند و هنوز که هنوز است فلاسفه بر سر مفهوم عشق و زیبایی با هم دست به یقهاند؛ اما بر سر مفهوم پول کسی شک ندارد. گنده گویی کنید. به هرکس میرسید بگویید شرکت زدهاید و فلان پروژه را در دست انجام دارید. یادتان باشد یک گنده گووزی مؤثر و بجا از یک رزومۀ پر و پیمان (Curriculum Vitae) مفیدتر است. حتی اگر خال زشتی هم روی صورتتان دارید با «محمد رضا شریفینیا» طرح دوستی بریزید. هر ماه، پنج فیلم از شما اکران میشود و یک شبه از علافِ محله «قازقُلآباد» تبدیل به سوپراستار دست نیافتنی می شوید. شما فقط ششصد میلیون تومان تا موفقیت فاصله دارید. آن را تهیه کنید بعد فیلم بسازید. اگر هیچ تلاشی نکنید حتماً پرفروشترین خواهد شد. راستی، فکرش را نکنید؛ کارتِ کارگردانی هم، با کارت سوخت میآید دم منزلتان. اگر حتی توی بیابانهای جادۀ قم یا در اعماق کویر نمک یک تکه زمین دارید دیگر لازم نیست کاری بکنید ، ثروت و موفقیت در چنگال شماست. لازم نیست پدربزرگ خیلی پولداری برای خود تهیه کنید. کافیست فقط یک خانۀ کلنگی حوالی شاسکول آباد داشته باشد، بسِتان است. اول پدربزرگ مهربان را به خانۀ آخرت راهنمایی کنید. سپس خانه را بکوبید و با چند فرغون بتُن، پیریزی کنید و چند تا ستون لاغرتر از گردن مرتاضهای هندو را هم عَلَم کنید و تیغه بزنید و آن را متری (قیمت پایه) یک میلیون و سیصد معامله کنید. همیشه به خاطر داشته باشید در زلزلۀ تهران خشک و تر با هم میسوزند و هرچه بسازید «کُن فیکون» خواهد شد پس خرج بیخود نکنید. تولیدی « خنزر پنزر» بزنید. مثلاً زیر کفش بسازید نه خود کفش! کفش را چینیها میسازند. در یک شرکت دولتی استخدام شوید. از هرکس به دستتان رسید پلهای بسازید و پلهپله بالا، بالاتر و به ملاقات خدا بروید. به آنجا که رسیدید یادتان نرود روی ماه خدا را ببوسید. در ضمن به یاد داشته باشید کسی که نخواهد بالا برود غیرمستقیم قبول کرده نردبان این و آن باشد. در مسابقات فوتبال سالنی جام رمضان شرکت کنید و هرچیز و هرکس را که دیدید «دریبل» بزنید. توجه داشته باشید که برای کار تیمی به کسی پول نمیدهند. برای مطالعۀ بیشتر در این خصوص فیلمهای علی کریمی را ببینید. اگر هیچ هوش و استعدادی ندارید لااقل کُشتی بگیرید. برای فتیلهپیچ کردن یا اجرای «سَگَک دوبل»که نباید استعداد خدادادی داشت، «خر زور بودن» کفایت میکند. یکی دو سال کشتی بگیرید بعد کاندیدای شورای شهر بشوید. در خیابان استاد نجات اللهی، مغازۀ فروش کارت تبریکهای ژیگولی وعروسک پشمالو بزنید. از فروش قبل از روز «ولِنتاین» به نان و نوایی میرسید. جعل سند کنید و آرم طرح ترافیک دولتی بگیرید و دانهای پانصد تومان آزاد بفروشید. وقتی هم گند قضیه درآمد راست راست برای خودتان در اداره راه بروید و به چشم همکارانتان زل بزنید! آنقدر زل بزنید که آنها به خودشان شک کرده و در پایان وقت اداری خود را به اولین پاسگاه کلانتری معرفی نمایند |